مراقبت کردن (از)، مواظب (کسی یا چیزی) بودن، نگهداری کردن (از)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
She needs to start taking care of herself instead of relying on others.
او باید به جای تکیه بر دیگران، مراقبت از خود را آغاز کند.
Take care of yourself and make sure you get enough rest.
مواظب خودتان باشید و اطمینان حاصل کنید که به اندازهی کافی استراحت میکنید.
رسیدگی کردن، سروسامان دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He offered to take care of [=pay] the bill.
او پیشنهاد داد که به این صورتحساب رسیدگی کند [آن را پرداخت کند].
My assistant takes care of all our travel arrangements.
دستیار من همهی مقدمات سفرمان را سروسامان میدهد.
رسیدگی کردن، برطرف کردن، برعهده داشتن
Let's work together to take care of any issues that arise.
بیایید با هم کار کنیم تا مشکلاتی که پیش میآید را برطرف کنیم.
Don't worry, I'll take care of everything for you.
نگران نباش، من همه چیز را برایت رسیدگی میکنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «take care of» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/take-care-of